در روم باستان، عده ای غیبگو با عنوان سیبیل ها جمع شدند و آینده امپراتوری روم را در 9 کتاب نوشتند.سپس کتابها را به تیبریوس(امپراطور روم) عرضه کردند . امپراطور رومی پرسید : بهایشان چقدر است؟
سیبیل ها گفتند: یکصد سکه طلا
تیبریوس آنها را با خشم از خود راند سیبیل ها سه جلد از کتابها را سوزاندند و بازگشتند و گفتند:قیمت همان صد سکه است . تیبریوس خندید و گفت:چرا باید برای چیزی که شش تا و نه تایش یک قیمت دارد بهایی بپردازم؟
سیبیل ها سه جلد دیگر را نیز سوزاندند و با سه کتاب باقی مانده برگشتند و گفتند:قیمت هنوز همان صد سکه است .
تیبریوس با کنجکاوی تسلیم شد و تصمیم گرفت که صد سکه را بپردازد . اما اکنون او می توانست فقط قسمتی از آینده امپراطوریش را بخواند .
مرشد(پائولوکوئیلو) می گوید: قسمت مهمی از درس زندگی این است که با موقعیتها چانه نزنیم .
چقدر جالب بود.اینو جدی میگم.مرسی.
ممنون بابت نظرت
زیبا بود!!!!!!!!!!
از قدیم گفتند:چو فردا شود فکر فردا کنند...
آینده نگری تا این حد!!!
بیاید امروز را خوب بسازیم تا در فردایمان نسوزیم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اغلب چانه زدن نتیجه ی عکس می دهد..
ایام به کام
ممنون از نظرت