ازش پرسیدم واسه چی اینو نوشتی پشت ماشینت؟
گفت از جلوی دخترا که رد میشم، تو آیینه نیگا می کنم، وقتی می خندن یا به همدیگه نشونم میدن، عشق می کنم.
گفتم یعنی با یزید مشکلی نداری؟ گفت شبا میرم هیأت، واسه زنجیرزنی؛ یزید گاو بوده که امام حسینو کشته دیگه؛ ولی فکر کن اگه نمی کشت، چه حالی ازمون گرفته می شد؟!
همین چند روزم که راحت دختربازی می کنیم، دود می شد می رفت هوا.
گفتم لااقل از حسین می نوشتی؛ گفت همه از حسین و عباس مینویسن، می خواستم یه چیزی باشه که فرق داشته باشه...می خواستم دور هم باشیم بخندیم...
گفتم حسین به خاطر آزادگیش جون داد...
دو تا دختر که از کنارمون رد شده بودن و لبخندی به نوشته زده بودن، رفتن و جلو تر واستادن کنار خیابون؛
گفت دمش گرم؛ گفتم کی؟ گفت حسین دیگه...
پرید پشت فرمون، رفت جلوی دخترا دو تا بوق زد، سوارشون کرد؛ تک آف کشید و دور شد ...
سلام کیا جان ...خوبیییییییییییییییی؟
بلاگه قشنگی داری
میم دوباره......بوس
سلام
خوبم به مرحمت شما
ممنون که اومدی
درود خیلی جالب بود
در واقع حقیقت بود
مرسی
و همیشه حقیقت تلخه!!
اینه دیگه ٬ُوقتی درک پایین باشه این میشه که جوونا فقط دنباله الافی باشن حالا به چه بهونه ای مهم نیست...
این دیگه از درک پایین رد کرده متآسفانه!!
زده تو باقالیا
مظلومیت امام حسین، فقط به خشکیدگی لبش نیست، این حرفا بیشتر دل آدمو میسوزونه
دقیقاً
حالا ایشون که خیلی کارش زشت بوده ولی اون دخترا فکر نکنم بخاطر اون نوشته سوار شده باشن. شاید اگه یه روز دیگه بود و ماشینش ساده میبود بازم سوار میشدن!
خب یک کار اشتباه میتونه 100تا دلیل داشته باشه!
مهم اینه که از یه وسیله درست و بجا استفاده نکرده
همینه...اینا از حسین قد یه گاو یا خر هم چیزی نفهمیدن.
دقیقاً
کاشکی قد خر یا گاو فهمیده باشن!!!
بسی حال نمودم. منم یه پست در وبلاگم قرار دادم در همین باره.
حال کردنت تو حلقم
میام پیشت
متاسفانه همه چیمون قاطی شده.نه عزامون معلومه و نه شادی.خدا عاقبت به خیرمون کنه.
چرا بی نشونی؟؟
ممنون که نظر دادی
با نظرت موافقم