چه سلامی چه علیکی؟؟
هان؟
اعصابم خورده ها
همه بدنم درد میکنه(معتاد خودتی،من هنوز سیگارم نکشیدم)
امروز ساعت 1 بیدار شدم(1بعدازظهر)
صبحونه که نخوردم(واقعا ضایعس آدم ساعت 1 پاشه بعد طلب صبحونه هم بکنه)
منم نشستم پای نت و داشتم می چرخیدم(یه کم سرم هم داشت گیح می رفت)
ساعت 2 بود که ناهارمو تو رختخواب خوردم(میدونم که بده،ولی آدم وقتی حال نداشته باشه چاره ای نداره دیگه)
هنوز خوابم میومد
اعصاب خوووورد،آهنگهای تکراری،بدون سرگرمی
مونده بودم چیکار بکنم دیگه!
آخرش هم خوابیدم ولی اصلا نچسبید
داییم زنگ زد
10 نفر با اینکه استتوس یاهو رو بیزی گذاشته بودم پی ام دادن
خوابو به تنمون زهر کردن
حوصله هییچکسی رو ندارم
الان که دارم مینویسم دلم درد میکنه،سرم داره منفجر میشه،انگار درد بی درمون گرفتم
اصلا چه کاریه من بیام اینارو بگم؟
کی گوش میده؟
کیه که بخونه؟
شاید وبلاگ رو ببندم کلاً
دلیلشو نمیدونم
فعلا!!
سلام
کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت
کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت
کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست
با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت
کاش می شد اشتباه هرگز نبودش
در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت
کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود
کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت.... !!!!
تازه اشنا شدیم می خواهی بری؟
منتظر حضورتم
سلام علی جان
گفتم شاید برم
چشم حتماً
سلام دوست عزیز
اول عنوان وبتون
بعد دل کندن فرهاد
بعد قالب زیبای وب
و آخر دل تنگت که خیال رفتن دارد
تمامش زیباست و تلخ...
این نوع خواب و بیداری
به روزی تعطیل را میماند
اگرچه امروز روزگار همه ی ما چنین است
دقیقاً
از روز تعطیل هم بدتر بووود
بیخود کردی بری، مگه کشکه
دیگه نبینم از این حرفا بزنیا. بازم وبلاگ تو در مقابل وبلاگ من خواننده ها و کامنتورهای بیشتری داره. بعدشم تو واسه دل خودت بنویس. بنویس تا دلت خالی شه. چیکار داری کسی میخونه یا نه؟
حالا اعصابت از چی خورده؟ از همونی که تو وبلاگم نوشتی؟؟؟
اگه بری میکشمت کیانوش!
نمیدونم
دنیای این روزای من، هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که، دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من، درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم، دنیا عجب جایی شده
........
╬♥═╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
اومدم یه خبری بدم و برم ♥☻♥
╬═♥╬
╬♥═╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
آپم نمی خوای بیای ؟بدو بیا ♥☻♥
╬═♥╬
╬♥═╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
♥☻♥مـــــــــــــنــــــــــتظــــــــرتــــــــــــــــــــم♥☻♥
!!!!
نگو دیگه از این حرفا
همین قدر بگم که تصمیمم جدی نیس
حالم خوب نبود دیشب
امشب بهترم
چه پا قدم سنگینی دارم
حالا که من اومدم شما حرف بستن و رفتن رو میزنید
نه داداش
ما یه حرفی زدیم
حالم خوب نبوده دادا
بازم بیا
اومدن شما دلگرمی ماست عزیز
همه مون تو یه دوره هایی این طوری میشیم من که میگم بازم شما ها خوش به حالتونه فکر کن وسط این همه بی حوصله گی تازه باید به فکر نهار شام و تمیزی خونه و امتحان بچه ها باشی
میشه یه روز از این روزای اینجوری به من بدی ؟