پاییزی ها Paeiziha

دل کندن اگر آسان بود , فرهاد به جای بیستون , دل میکند

پاییزی ها Paeiziha

دل کندن اگر آسان بود , فرهاد به جای بیستون , دل میکند

تکرار آفرینش با یلدا

35 دقیقه ی پیش روز آخر پاییز شروع شد(جوجوها به خط)

روزی که شبش یلداس!!


با اولین شب پاییز

هرشب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر آسمان می کشید

تا آدم ها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند

یلدا هرشب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت

و لابه لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد

گیسوانش در باد می وزید وشب به بوی او آغشته می شد

یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت

آتش که میدانی،همان عشق است

یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد

آتش در یلدا بارور شد


فرشته ها به هم گفتند :

یلدا آبستن است

آبستن خورشید

و هرشب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد

و شبی که آخرین قطره را ببخشد

دیگر زنده نخواهد ماند


فرشته ها گفتند :

فردا که خورشید به دنیا بیاید ، یلدا خواهد مرد

یلدا همیشه همین کار را می کند

می میرد و به دنیا می آورد

یلدا آفرینش را تکرار می کند .

راستی ، فردا که خورشید را دیدی

به یاد بیاور که او دختر یلداست

و یلدا نام همان فرشته ای است که روزی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت


به قلم:عرفان نظرآهاری


یلداتون مبارک

یلدایی باشید


ای کاش قلبها.... در چهره بودند

توی این شهر غریب، گاهی که دلم به اندازه تمام غروبها می گیرد

وقتی بین این همه آدم جور واجور خودمو تنها می بینم

چشمامو فراموش میکنم...

به قلبم می نگرم و همه چیز را به عهده او می گذارم

فقط اوست که از این حقیقت پنهان در قلبم آگاهی دارد


ای کاش قلبها.... در چهره بودند

ای کاش می دانستیم دستهای عشق چه معجزه گریست

و ای کاش می شد زمان و سرنوشت را از سر نوشت

لحظه ها را دیوانه وار ورق می زنم و هرکجا که قلبم نمی تپد،

صفحه ای پاره میکنم و باز ورق میزنم...

شاید در آخر این کتاب به صفحه وصال برسم

آری، بی اختیار ورق می زنم چون هراسانم...

از فاصله ها نفرت دارم و از سفر خسته

نازنین، فاصله همه چیز را می شکند،

بیخود نیست که ابرها از دوری زمین همیشه می گریند!

اما دریغ که گریه دستانم نیز مرا به تو نمی رساند

دریغ که نمی توانم نامت را فریاد بزنم و شیشه سکوتم را بشکنم


من از تراکم ابرهای سیاه می ترسم

من از فاصله بین ابرها می ترسم

ای بهترینم، من از فاصله می ترسم و کسی

دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد

و یا اشکهای سرازیرم را در دل شب نمی بیند

جنس هر اشک خود شیشه ای از عشق است

گویند که شیشه ها عاشق نمی شوند

ولی وقتی روی شیشه بخار گرفته ای نوشتم دوستت دارم؛

گریست....

از دوریت قلبم نیز بی اختیار میگرید...

قلبی که شیشه ای نیست، ولی در سکوت و

دوریت در در آن طرف مرزها می شکند

چشمانم در فراغت به نقطه ای دور در سرخی غروب می نگرند

و در انتظار برگشت خورشید هستی بخش تا هنگام طلوع

معنای سرخی عشق و تاریکی فاصله را تجربه می کنند


با این همه، نازنینم، این تمام واقعیت عشق نیست

از هر دل کوه، کوره راهی می گذرد

و هر اقیانوسی به ساحلی می رسد

و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد

از چهار فصل دست کم یکی که بهار است

و من هنوز تو را دارم.....

شگفتا!!!

حروف انگلیسی A,B,C,D در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 99 دیده نمی شود؟

 حرف D برای اولین بار در عدد 100 بکار می رود (Hundred) حروف A,B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 999 دیده نمی شود.

 حرف A برای اولین بار در املای عدد 1000 دیده می شود (Thousand)

 حروف B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 999999999 دیده نمی شود.

 حرف B برای اولین بار در املای عدد بیلیون بکار می رود. (billion) و حرف C هیچ وقت در املای اعداد انگلیسی بکار نمی رود.


خداییش تا حالا دقت نکرده بودم!!

به قول یکی از دوستان ""رقبت داری ولی دقت نداری"


پ.ن:میدونم رقبت درسته!!سوتیه دوستمه دیگه!!